سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گنجی سودمندتر از دانش، نیست . [امام علی علیه السلام]   بازدید امروز: 0  بازدید دیروز: 21   کل بازدیدها: 156529
 
سمیرا - این وبلاگ عنوان نداره
 
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده || نامه های بی پاسخ
تا قیامت در انتظارت
غمنامه
دل نوشته
یاد ایام....
روزهای خوب...
بخاطر ماه...
زمزمه های شبانه...

|| اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || سمیرا - این وبلاگ عنوان نداره
سمیرا
آمدی رفت زدل صبر و قرارم بنشین بنشین تا به خود آید دل زارم بنشین دل و دین بردی و اکنون پی جان آمده ای بنشین تا به تو آن هم بسپارم بنشین

|| لوگوی وبلاگ من || سمیرا - این وبلاگ عنوان نداره

|| لینک دوستان من || خانه متروک
رضا و مهتاب
زندگی با عشق معنی پیدا میکند
**پرنده تنهایی**
ندای شرق
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
تنهایی مرام عشقه
معلم،عشق،دانشجو
غروب سیاه
JUST REAL LOVE
انگشت نما
یادداشتهای پراکنده یک عاشق
ستاره ساحل
مسیر سبز
ع + ش+ ق
سیمین بر
همسفران عشق
گلچیده ها
دلکده اشکان گنجی
کوچه های قلبم
صلیب
تمام زندگی من...

|| لوگوی دوستان من ||















|| اوقات شرعی ||


|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
چای آشتی..
نویسنده: سمیرا(پنج شنبه 85/3/25 ساعت 7:11 عصر)

شاید این حجم کوچک

باروزنه های آبی رنگش

مرا از تو بگیرد

دیوارها آه می کشند

زوزه باد در پله ها می پیچد

مثل آخرین گریه من

قهر که می کنی

سکوتت مرگ من است

خدا می داند تو هم

و این چای چه تلخ ما را آشتی می دهد...

 



باتشکر از نظرشما! ( )

به سمت رد پای تو...
نویسنده: سمیرا(دوشنبه 85/3/22 ساعت 8:36 عصر)

هنوز روی قلب من کشیده رد پای تو

و با من است هرکجا که میروم صدای تو

تو میروی وآسمان می گرید

برای گریه های من برای خنده های تو

هلا هلا که می روی به ناکجای زندگی

رها نمی کند مرا خیال آشنای تو

همیشه قلب ساده ام برای عشق می تپد

همیشه بوسه می زنم به دست بی ریای تو

تو رو به سمت جاده های دور دست میروی

ومن دوباره میروم به سمت رد پای تو...

 

 

 



باتشکر از نظرشما! ( )

هجر تو...
نویسنده: سمیرا(یکشنبه 85/3/21 ساعت 12:12 عصر)

در هجر تو مرگ همنشینم بادا

منظور دودیده آستینم بادا

گر بی تو به کام دل بر آرم نفسی

 یارب نفس باز پسینم بادا...



باتشکر از نظرشما! ( )

باز هم....
نویسنده: سمیرا(جمعه 85/3/19 ساعت 9:28 عصر)

از من خودت را پرسیدی

ومن آنچه تورا میدانستم گفتم:

متبسم

با نگاهی لبریز از سپاس

 و

 شرم تنگی وقت را بهانه یافتی

 و رفتی...



باتشکر از نظرشما! ( )

زندگی...
نویسنده: سمیرا(چهارشنبه 85/3/17 ساعت 6:49 عصر)

زندگی:

قصه تلخیست که از آغازش

بس که آزرده شدم

 میل به پایان دارم...



باتشکر از نظرشما! ( )

بیا.....
نویسنده: سمیرا(سه شنبه 85/3/16 ساعت 6:5 عصر)

بیا پرکن شبم را از ستاره

بیا لبریز عشقم کن دوباره

بیا برگرد برگردان غرورم

امیدم را مکن صد تکه پاره...

 



باتشکر از نظرشما! ( )

سخن آشفته....
نویسنده: سمیرا(شنبه 85/3/13 ساعت 10:56 صبح)

از من خودم را پرسیدی...

گفتم:تو مرا تفسیر کن...

خواستی چیزی بگویی و

من نخواستم وقت را بهانه کنم...

بی بهانه سخن آشفته نمودم و

برایت شاخه ای گل چیدم.....



باتشکر از نظرشما! ( )

چشم تر...
نویسنده: سمیرا(پنج شنبه 85/3/11 ساعت 9:41 عصر)

شب شد که شکوه ها زدل تنگ برکنی

نالیم آنقدر که دلی را خبر کنیم

بویی چو از وفا نشنیدیم در چمن

با چشم تر چو قطره ی شبنم سفر کنیم...



باتشکر از نظرشما! ( )

بیا و بنگر...
نویسنده: سمیرا(سه شنبه 85/3/9 ساعت 9:8 صبح)

بیا و جوش تمنای دیدنم بنگر               

چو اشک از سر مژگان چکیدنم بنگر

زمن به جرم تپیدن کناره میکردی         

بیا به خاک من و آرمیدنم بنگر...



باتشکر از نظرشما! ( )

قصه عشق...
نویسنده: سمیرا(شنبه 85/3/6 ساعت 11:37 صبح)

قصه عشقت را... به بیگانگان مگو

چرا که این خلایق غریب

برکلاه حصیری مترسک نیز

 آشیانه می سازند.

 



باتشکر از نظرشما! ( )

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >