همیشه قصه پایان ابدی داشت
همیشه جمله آخر همین بود
همیشه قصه پایانش غمین بود
یاس سبز دشت آرزو ها
اسیر فتنهای داس میشد
توکه رفتی ،سکوت این حوالی
از من شاعری دیوانه ساخت
برای اینکه در خاطر بمانی
بجز از تو سرودن چاره ای نیست
اگر چه شعر بی وزنی سرودم
غرور قافیه در هم شکستم
ببخشایم که در شب های شعرم
فصل هارا گم میکنم......