سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، برترین هدایت است . [امام علی علیه السلام]   بازدید امروز: 9  بازدید دیروز: 2   کل بازدیدها: 158461
 
کاش هر گز نمی رفتی... - این وبلاگ عنوان نداره
 
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده || نامه های بی پاسخ
تا قیامت در انتظارت
غمنامه
دل نوشته
یاد ایام....
روزهای خوب...
بخاطر ماه...
زمزمه های شبانه...

|| اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || کاش هر گز نمی رفتی... - این وبلاگ عنوان نداره
سمیرا
آمدی رفت زدل صبر و قرارم بنشین بنشین تا به خود آید دل زارم بنشین دل و دین بردی و اکنون پی جان آمده ای بنشین تا به تو آن هم بسپارم بنشین

|| لوگوی وبلاگ من || کاش هر گز نمی رفتی... - این وبلاگ عنوان نداره

|| لینک دوستان من || خانه متروک
رضا و مهتاب
زندگی با عشق معنی پیدا میکند
**پرنده تنهایی**
ندای شرق
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
تنهایی مرام عشقه
معلم،عشق،دانشجو
غروب سیاه
JUST REAL LOVE
انگشت نما
یادداشتهای پراکنده یک عاشق
ستاره ساحل
مسیر سبز
ع + ش+ ق
سیمین بر
همسفران عشق
گلچیده ها
دلکده اشکان گنجی
کوچه های قلبم
صلیب
تمام زندگی من...

|| لوگوی دوستان من ||















|| اوقات شرعی ||


|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
کاش هر گز نمی رفتی...
نویسنده: سمیرا(جمعه 85/12/25 ساعت 12:46 عصر)

 وقتی رفتی،عکس یادگاری ات را قاب کردم و به دیوار زدم.

 تو هرروز به من لبخند می زنی.اما لبخند تو خشکیده!

 پلک نمی زنی،نفس نمی کشی و مرا نمی بینی.

 تو دیگر نیستی....

 اما هنوز از چهار چوب قاب،به من لبخند می زنی.

 اما چرا خنده هایت مرا به گریه می اندازد؟

 به تنهایی و دلتنگی من می خندی؟

 دلم به درد آمده،دیگر تورا در عکسی-درقاب عکس چوبی میخ شده به دیوار-نمی خواهم.

 دلم میخواهد راه بروی،حرف بزنی،لبخندی...

 واگر خواستی،گریه هم بکنی.

 من تورا می خواهم،نه خاطره قاب گرفته روی دیوارت را....

 کاش هرگز نمی رفتی....

.......

 



باتشکر از نظرشما! ( )