سلام به دوستان خوبم که در طول این مدت
مرحمت داشتند و به وبلاگ خودشون تشریف می آوردن.
تا به حال توی این وب از خودم چیزی ننوشته بودم...
ولی امشب دلم گرفته........
دلم میخواست با یکی درد دل کنم...
همیشه سعی میکردم خودمو با شعرام معرفی کنم....
ولی خوب،هرکسی توی زندگیش مشکلاتی داره...
تنها خداست که از هرگونه نقصان بدوره...
یه عزیزی همیشه وقتی باهام صحبت میکرد،از گنگ بودن صحبتهام شاکی بود.
حق داشت....
یه حرفی توی دلمه نمیتونم بگم،هی این شاخه و اون شاخه می پرم.
نمیدونم چیکار کنم....
یه سوال ازتون دارم......
اگه شما به یکی خوبی کنید و لی اون شخص بهتون بدی کنه چیکار میکنید؟
میبخشیدش؟(اگه میبخشیدش، چند بار؟؟؟؟؟؟؟؟)
حس تلخ بودن در کویر سبز تنهایی
مرا هم قفس حجم سرد خود کرده.
در حادثه سراب زندگی،امید بودنم را
در خود به تاراج داده ام.
با تن پوشی از درد،بودن را در انتظارم
تا شاید آفتاب فرداها به نیم نگاهی گل خسته قلبم را
روحی تازه بخشد.
چه یأس بی نهایتی........
دوست دارم در میان آنانکه در رویایند
و در پی دست یافتن به رویا هایشان
کوچکترین باشم...
و میان آنها که نه رویایی دارند و نه آرمانی
بزرگترین نباشم.
نیازمند ترین مردم به دلسوزی آن کسی است که
رویاهایش را به طلا و نقره بدل میکند.
همه ما راه صعود را در پیش گرفته
و برصخره آمال و آرزوها می رویم
تا به قله برسیم....
((خلیل جبران))
به نام خدا
عید سعید فطر را به تمامی دوستان محترم تبریک عرض میکنم.
کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم.
کاش همان کودکی بودیم که
حرفهایش را از نگاهش می توان خواند
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمیفهمد...
ودل خوش آنیم که سکوت کرده ایم
سکوت پر ،بهتر از فریاد تو خالیست...
متاسفم...
نویسنده: سمیرا(شنبه 85/7/29 ساعت 6:23 عصر)
کوله بارآرزوهات روی دوشت
تا کجاها رفتی با پای پیاده
رفتی و به هرچی خواستی نرسیدی
متاسفم برات ای دل ساده
دل به هرکی دادی از سادگی دادی
زندگیتو پای دلدادگی دادی
هرجا که دیدی چراغی پر فروغه
تابهش رسیدی فهمیدی دروغه
عاشق و خسته و غمگین و پریشون
دل بی کس دلک بی سرو سامون
دل زخمی دل تنهاو تکیده
دل گریون منو ای دل گریون...
کوله بار آرزوهاتو کی دزدید؟؟
دل دیوونه به گریه هات کی خندید؟؟
تو رو با حول و ولا تنها گذاشتن
اونا که .....
تک و تنهایی و با پای پیاده
متاسفم برات ای دل ساده
ترانه ای بسیار زیبا از محسن چاوشی
پرنده...
نویسنده: سمیرا(چهارشنبه 85/7/26 ساعت 6:50 عصر)
آهای تو که به خوابی عمیق و سرد رفتی
تو قلبا سبز موندی اگر چه زرد رفتی
کنار خاطراتم با تو همیشه خنده است
طرحی که از تو دارم شبیه یک پرنده است
شب و روز پیش منی توهنوز پیش منی
تو هنوز تو سفره ی دل درویش منی
هرجا که باشی خوبه روشن و بی غرو به
غمی نداره تا هی به قلب تو بکوبه
تو اوج هر بی کسی همیشه سبز و زنده
بدون دلوا پسی پر بزن ای پرنده
شب و روز پیش منی توهنوز پیش منی
تو هنوز تو سفره ی دل درویش منی
امیر ارجعینی
همیشه خسته از روزای برفی
عشق پریشون شده ی دوحرفی
گفته بودم اگه دلت گرفته است
کنج دلم جا واسه ی دلت هست
شاید دلت خواست وپاهات نیومد
یا شایدم دلت باهات نیومد
هرچی که بود بزار که گفته باشم
هرجا که هست دلت منم باهاشم
رنگ غم و به شعر شادم زده
دشت پراز گلایل غم زده
دلم می خواد خودت بیای ببینی
نبض منو قلب تو با هم زده
عشق گذشته از پل دشت پر از گلایل
گم شده دو حرفی خسته روز برفی
گفته باشم هنوزم اگه دلت گرفته است
بیا که کنج قلبم جا واسه ی دلت هست
حالا که تقویم من زمستوناش زیاده
تو کوچه های سردش همیشه برف و باده
باید بیای ببینم بهار خنده هاتو
بیا بزار تموم شه روزای برفی با تو
امیر ارجعینی
نیمی....
نویسنده: سمیرا(سه شنبه 85/7/11 ساعت 6:54 عصر)
نیمی از جهانم برای تو
نیمی برای گنجشکها
نیمی از دوست داشتنم برای تو
نیمی برای باد
تادر کوچه ها بگردد
نیمی از مهربانیم برای تو
نیمی برای باران
تا برزمین ببارد
و ناگهان مرا به نام کوچکم میخوانی
گنجشکهایم به سرزمین تو کوچ میکنند
ومن
با اینهمه بیابان
که هیچ هم بهار نمیشود
فصل هارا گم میکنم
کاش می شد در قفس پروانه داشت
کاش می شدبذری از گلخانه داشت
کاش می شد پرکشید از زندگی
کاش می شدحقه زد بر بندگی
کاش می شدآشنایان راشناخت
کاش می شدبازی غم رانباخت
کاش می شدغصه هارا در شکست
کاش می شدنزد فرداها نشست
کاش می شدباصداقت لانه داشت
کاش می شداز شب تلخی گذشت
کاش می شدمجلس دل راگسست
کاش می شدقاصدک ها راشمرد
کاش می شدراه صحرا را سپرد
کاش می شدشاپرک هارا گرفت
کاش می شدتاشب رفتن نخفت..
کاش میشد....
اما نمیشه!
|