سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه با همنشینِ بد دوستی کند، ایمن نمی ماند . [لقمان علیه السلام ـ به فرزندش ـ]   بازدید امروز: 24  بازدید دیروز: 27   کل بازدیدها: 156351
 
تا قیامت در انتظارت - این وبلاگ عنوان نداره
 
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده || نامه های بی پاسخ
تا قیامت در انتظارت
غمنامه
دل نوشته
یاد ایام....
روزهای خوب...
بخاطر ماه...
زمزمه های شبانه...

|| اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || تا قیامت در انتظارت - این وبلاگ عنوان نداره
سمیرا
آمدی رفت زدل صبر و قرارم بنشین بنشین تا به خود آید دل زارم بنشین دل و دین بردی و اکنون پی جان آمده ای بنشین تا به تو آن هم بسپارم بنشین

|| لوگوی وبلاگ من || تا قیامت در انتظارت - این وبلاگ عنوان نداره

|| لینک دوستان من || خانه متروک
رضا و مهتاب
زندگی با عشق معنی پیدا میکند
**پرنده تنهایی**
ندای شرق
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
تنهایی مرام عشقه
معلم،عشق،دانشجو
غروب سیاه
JUST REAL LOVE
انگشت نما
یادداشتهای پراکنده یک عاشق
ستاره ساحل
مسیر سبز
ع + ش+ ق
سیمین بر
همسفران عشق
گلچیده ها
دلکده اشکان گنجی
کوچه های قلبم
صلیب
تمام زندگی من...

|| لوگوی دوستان من ||















|| اوقات شرعی ||


|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
هجر تو...
نویسنده: سمیرا(یکشنبه 85/3/21 ساعت 12:12 عصر)

در هجر تو مرگ همنشینم بادا

منظور دودیده آستینم بادا

گر بی تو به کام دل بر آرم نفسی

 یارب نفس باز پسینم بادا...



باتشکر از نظرشما! ( )

باز هم....
نویسنده: سمیرا(جمعه 85/3/19 ساعت 9:28 عصر)

از من خودت را پرسیدی

ومن آنچه تورا میدانستم گفتم:

متبسم

با نگاهی لبریز از سپاس

 و

 شرم تنگی وقت را بهانه یافتی

 و رفتی...



باتشکر از نظرشما! ( )

زندگی...
نویسنده: سمیرا(چهارشنبه 85/3/17 ساعت 6:49 عصر)

زندگی:

قصه تلخیست که از آغازش

بس که آزرده شدم

 میل به پایان دارم...



باتشکر از نظرشما! ( )

بیا.....
نویسنده: سمیرا(سه شنبه 85/3/16 ساعت 6:5 عصر)

بیا پرکن شبم را از ستاره

بیا لبریز عشقم کن دوباره

بیا برگرد برگردان غرورم

امیدم را مکن صد تکه پاره...

 



باتشکر از نظرشما! ( )

سخن آشفته....
نویسنده: سمیرا(شنبه 85/3/13 ساعت 10:56 صبح)

از من خودم را پرسیدی...

گفتم:تو مرا تفسیر کن...

خواستی چیزی بگویی و

من نخواستم وقت را بهانه کنم...

بی بهانه سخن آشفته نمودم و

برایت شاخه ای گل چیدم.....



باتشکر از نظرشما! ( )

چشم تر...
نویسنده: سمیرا(پنج شنبه 85/3/11 ساعت 9:41 عصر)

شب شد که شکوه ها زدل تنگ برکنی

نالیم آنقدر که دلی را خبر کنیم

بویی چو از وفا نشنیدیم در چمن

با چشم تر چو قطره ی شبنم سفر کنیم...



باتشکر از نظرشما! ( )

بیا و بنگر...
نویسنده: سمیرا(سه شنبه 85/3/9 ساعت 9:8 صبح)

بیا و جوش تمنای دیدنم بنگر               

چو اشک از سر مژگان چکیدنم بنگر

زمن به جرم تپیدن کناره میکردی         

بیا به خاک من و آرمیدنم بنگر...



باتشکر از نظرشما! ( )

قصه عشق...
نویسنده: سمیرا(شنبه 85/3/6 ساعت 11:37 صبح)

قصه عشقت را... به بیگانگان مگو

چرا که این خلایق غریب

برکلاه حصیری مترسک نیز

 آشیانه می سازند.

 



باتشکر از نظرشما! ( )

عاشقی...
نویسنده: سمیرا(جمعه 85/3/5 ساعت 10:22 عصر)

عاشقی در خون خود غلتیدن است

زیر شمشیر غمش رقصیدن است...



باتشکر از نظرشما! ( )

آری...
نویسنده: سمیرا(چهارشنبه 85/3/3 ساعت 11:2 عصر)

آری...

آغاز دوست داشتن زیباست

گرچه پایان راه ناپیداست

من به پا یان دگر نیندیشم که

 همین دوست داشتن زیباست...


 

 

 

 



باتشکر از نظرشما! ( )

<      1   2