کفتر کفترچاهی من تنگ بی ماهی من
ای قبای وصله بر جنگجوی بی سپر
دل افسرده من
پشت پا خورده من
شب بی مهتابم روز بی آفتابم
ای در بسته شده از همه خسته شده
دل افسرده من
پشت پا خورده من
ای شکسته تن سبو سکه بی پشت و رو
ای خلیج یخ زده خرمن ملخ زده
دل افسرده من
پشت پا خورده من
گوش کن ای دل من تو هنوز دل منی
باهمه بی ثمری تو خود شکفتنی
شاعر:حسین صفا