(گاه مي انديشم:خبر مرگ مرا با تو چه كس ميگويد؟ آنزمان كه خبر مرگ مرا ميشنوي روي تو را كاشكي ميديدم: شانه بالا زدنت را بي قيد و تكان دادن دستت كه: مهم نيست زياد و تكان دادن سر را كه عجب! عاقبت مرد؟ افسوس، كاشكي مي دانستي: جنگل جان مرا آتش عشق تو خاكستر كرد)
خوبي سميرا جان؟
خيلي زيبا بود.
سبز باشي.
سلام خانومي
من اول