بدرود اي گراميترين اوقاتي كه ما را مصاحب و يار بودي، اي بهترين ماه در همه روزها و ساعتها.
امشب من با مهتاب به درد دل نشسته ام و حضور مهدي را تمنا مي کنم تا آسمان دلم را با آمدنش مهتابي سازد.
من در سيل سرشکم غسل عيد به جا آورده ام، غسل شادماني، غسل شوق...
صدا مي آيد... الله اکبر، خدا بزرگ است؛ لا اله الا اللهُ، الله اکبر(3)، و ستايش مخصوص توست اي تنها بهانه ي نيايش.
آسمان که هر صبحدم تسبيح تو مي گويد اينک در اين صبح باراني از شوق و شور در اين عيد عرفاني در مقابل روزه داران کم آورده است، اين همه عاشق زير سقف آسمان دست به سوي پروردگار به نيت پنج مهمان کساء پيامبر «اللهُم اهلَ الکِبرياءِ و العظمةِ و اهلَ الجودِ و الجبروت»(4) را، با تو نجوا مي کنند، اي تو اهلِ عفو و رحمت و اي اهل تقوا و مغفرت...
دانه دانه ي اشک آسمان با سرشک شوق آدميان درآميخته و همه فرياد مي زنند «اسئَلُک بِحقّ هذا اليَوم» که قرارش دادي «للمسلمينَ عيدا» رحمت فرست بر محمد و خاندان او، بر مهدي موعود، بر منتَظَر دل ما، سلام ما را برسان يا الله!
«و اعوذُ بِکَ مِمَاستَعاذَ منهُ عِبادُک الصالحون» پناه مي برم به تو از دردِ جانکاه انتظار...!